روزی امیر مؤنان علیه السلام در بازار بصره به شدت گریست و سپس فرمود:
یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا وَ عُمَّالَ أَهْلِهَا إِذَا کُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ وَ بِاللَّیْلِ فِی فِرَاشِکُمْ تَنَامُونَ وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ عَنِ الْآخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَى تُجَهِّزُونَ الزَّادَ وَ تُفَکِّرُونَ فِی الْمَعَاد
بردگان دنیا و مزدوران اهل آن ، وقتی چنین باشد که روز را به سوگند [در معاملات]
بگذرانید و شب در بستر خواب بیارمید و در خلال این [دو کار] از [اندیشه درباره ی] آخرت
غافل شوید، پس چه وقت توشه آخرت تحصیل می کنید و درباره ی معاد می اندیشید؟
شب خفته و روز مست و هر صبح خمار
اوقات عزیز بین که چون می گذرد
کتاب :شب مردان خدا روز جهان افروز است